وای ! اگر زن ، خود نجنبد ؟
اسماعیل محشور اسماعیل محشور

 

 

به بهانه یهشت مارچ                                                                                                                                                                                                                                                   

من کیستم  ؟ ترانه  ی  غمگین روزگار 

یک  آسمان ابری  و  یک موج  بیقرار 

در  راه  باد  های خزان  کوه پا  بجای 

در رنج  و  آزمون  بلا  سخت  استوار

در عشق  زنده گی ، هنر  نا  شکستنی 

در جنگ سرنوشت ، صبورانه استوار 

گر مرد روح  زنده  گی  باشد  منش  تنم

ور او تن است، جان ویم زانکه من زنم   

 ))                                        س -- ل (( 

در بزرگداشت از روز زن (۸ مارچ ) همه ساله در هر گوشه ی دنیا منجمله در افغانستان گرد همایی ها یی براه انداخته میشود که در آنها از مقام زن ستایش  و

بر نقش زن در جامعه ی بشری روشنی انداخته شده و از بیداد گریها یی  که بر آنها روا داشته میشود یاد آوری شده  و این بیداد گریها محکوم میشود ،  همین و بس . 

در کشور ما این بزرگداشت ها تنها در سطح شهر های بزرگ و پایتخت صورت میگیرد ، و پس از پایان این گرد هم آیی ها و بزرگ داشت ها  برپا کننده گان ، ناز و تبختر کرده منت میگذارند و زنان اشتراک کننده گویا به تمام حقوق طبیعی و قانونی خود رسیده باشند ، شاد و رازی میشوند . و اما اکثریت نزدیک به اتفاق زنان  کشور نه تنها که از تمام حقوق انسانی و طبیعی محروم هستند بلکه ازان ها  خبر هم ندارند ، و با باور به گپ های دینی ملا صاحب که آنرا هم از دهان برادر و پدر و

شوهر شنیده اند ، (( زن به مانند کشتزار مرد است هرچه او میخواهد میتواند در ان کشت کند ویا اینکه آنرا خاره بگذارد ))   .

      زنیکه شوهر, با پیشانی باز همرایش سخن بزند خوش بخت و سپید بخت است ، وای به حال زن به (( بد ))  و به (( بدل ))   داده شده  و سیاه بخت ،  که مرگ را بر زنده گی ترجیح میدهد ((درین باره نوشته ی دیگری به زبان پشتو  نگارش یافته است ))

در دهکده ها و ساحات دور افتاده  ، زن به مثابه مال و متاع تلقی شده و از کمترین حقوق انسانی بی بهره است . خوشنما تر اینکه در شهر ها نیز  تلقیات  ازین بهتر نیست . همین چندی قبل  آقای محقق  ,  یکی از رهبران جهادی  

 گفت و گویی داشت با تلویزیون آریانا :

 گوینده ی تلویزیون از ایشان پرسید که ازدواج کرده اند یا نه ؟ آقای محقق روی خود را به طرف اتاق مجاور دور داده و با پوز خود اشاره کنان گفت که :

  (( یک چهار تا اونجا هست )) . من و پرسنده و شاید جمهور بیننده ها فکر کردیم که اتاق پهلو ,مرغانچه,  آغیل  گوسپندان ویا اسطبل است . 

      که در بین آن چهار  قطعه  مرغ  یا چهار رأس  موا شی موجود است . هنگامی که آقای محقق متوجه نگاهای پرسشگر پرسنده شد ، تبسم کنان افزود :

 ((منظورم زنهاست )).

       آری هموطن عزیز ! مقام زن در جامعه ی  سنتی و خرافاتی من و تو اینست .

 ناگفته نگذریم ، کسیکه میگوید ((  چهار تا اونجا هست )) علاوه از آنکه حاجی است ادعای تحصیلات عالی در سطح دکتورا در الاهیات نیز دارد .

با در نظر داشت این واقعیت ها که در بالا,  کاهی از کوهی بازتاب یافت ، آیا بسنده است که جانبداران اعاده ی حقوق زنها با براه انداختن گردهم آیی ها و نشست ها خودرا قانع سازند ، وزن ها تنها با شرکت در آنها دل خوش کنند ؟ 

 آیا انسان های بزرگیکه بادادن زنده گی خویش هشت مارچ را آفریده  اند به همچو نمایشات میان تهی بسنده بودند ؟

      که نه هرگز نه .

      آیا بزرگ زنانی چون  روزا  . لوکزامبورگ و یارانش آزادی و سپس زنده گی خودرا درین راه نگذاشتند ؟

پس باید به روشنی و به جهر گفته شود که حق و آزادی داده نمیشود بلکه  گرفته میشود  و نمیتوان آنرا به دست آورد مگر در نتیجه ی  مبارزات  آگاهانه ، یکدست ،  بی امان و پیگیرانه  . و اینست بهترین شکل بزرگداشت و برگزاری هشتم مارچ ،  روز جهانی

همبستگی زنان سراسر جهان . و ارج گذاری به جان فشانیهای پیش کسوتانی چون      

کروپسکا یا ،روزا  لوکسامبورگ ،کلاراتسکین , تروشکوا ، اندهیرا گاندی  و دیگران .

 (( و اما زن هموطن من که در غربت و دور از میهن زند ه گی میکند ، لجاجت های روشنفکرانه ی ناشی از شرایط دشوار دوری از و طنداران ، نزدیکان و  وطن را نباید  مبارزه در راه به دست آوردن جایگاه در خور خود بنامد . چه داستان های اسفبار لجاجت دو جانبه زنان و شوهران در اروپا و امریکا و ... ، اینک به یک تراژیدی مضحک تبدیل شده است )) . 

پس -  وای اگر زن ، خود نجنبد و بزور بازو و تدبیر ، زنجیر های مرد سالاری ، خرافات سالاری ، تبعیض جنسی و عدم تساوی حقوق  زن ومرد را در همه گستره ها  از هم نپاشد .

************************************************************************

       درپایان این سیاه مشق ،  طنزگونه یی را به منظور آوردن لبخند زود گذری به لبان خنده ندیده ی زن هموطنم مینگارم :

 

  طنز : -

      پروفیسور یکه بیشتر از شصت سال داشت و در فکولته  ی حقوق استاد بود و  با دوشزه ی کمتر از بیست ساله ازدواج کرده  و تازه از ماه عسل برگشته بود، پرسشیرا  به این شرح  مطرح  و  از شاگردان خواست تا پاسخ دهند  :

 ((   نخست  یک  حالت حقوقیی  را بیان بدارید که قانونی و مشروع باشد ولی  منطقی و عاقلانه نباشد . دوم یک /کیس / یا حالت حقوقیی را بیان بدارید که قانونی و مشروع نباشد ولی معقول  و منطقی باشد ،  سوم یک/کیس / یا حالت حقوقیی را بیان بدارید که هم قانونی باشد و هم منطقی و عاقلانه  )) .

شاگرد  لایق و ژرف نگری  ازجای خود بر خاسته و اینچنین پاسخ  خود را پیش کرد :  

((  استاد بسیار ببخشید که برای ارایه ی پاسخ  ,  شما مخاطب من هستید .

         نخست اینکه شما با یک دوشیزه ی که بیشتر از چهل سال از شما کوچکترست ازدواج  کرده اید این یک کار قانونی و شرعی است ولی منطقی و معقول نیست .

 دوم اگر این دوشیزه با یک جوان هم سن و سال خود روابط عاشقانه برقرار کند این کارش نامشروع  و خلاف قانون میباشد ولی معقول و منطقی است . 

 سوم اگر شما همین حالا رفته واین دوشیزه ی جوان را با دادن  طلاق  اجازه بدهید که با جوان دلخواه خود ازدواج و زنده گی کند این کار شما هم قانونی و هم عاقلانه و  منطقی است )) .

                                                                 پایان


March 8th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي